همان گونه که برای تدریس مؤفق به طرح درس و برنامه ریزی نیاز داریم؛بی تردید برای اداره کلاس و برقراری انضباط نیز به برنامه ریزی و آمادگی قبلی نیازمندیم.
امید است مراحل دهگانه که در ادامه ذکر شده بتواند در این مهم به ما کمک کند .
ادامه مطلب ...یکی از لذت بخش ترین مراحل کار ما ،مشاهده موفقیت دانش آموزان است.
وقتی معلم پیوسته تلاش می کند و برای دیدن ما حصل ، صبر به خرج می دهد، نتیجه کار شگفت انگیز است.تدریس همانند بالا رفتن از کوه است همانطور که اولین گام برای کوهنوردی ، آماده شدن است، معلم نیز باید برای آنچه ممکن است اتفاق بیفتد ، آماده باشد. اگر معلم طرحی برای درس هایش نداشته باشد ، مشکلات زیادی خواهد داشت.
وقتی یک کوهنورد شروع به بالا رفتن از کوه می کند ، در راه موانع زیادی وجود دارد که کوهنورد در چنین وضعی باید کاردان و مبتکر باشد، معلم نیز در کار خود با موانع بسیاری برخورد می کند:
امکان دارد خود دانش آموز یک مانع پایدار باشد.
معلم باید دانش آموزان را بشناسد و بداند برای هر یک از آنها ، چه روش آموزشی ای مناسب است . دانش آموزان چیزی را که ببینند ،بشنوند ،لمس کنند و بیان کنند ،بهتر یاد می گیرند. اگر آموزش با این چهار مؤلفه همراه شود ، یادگیری را آسان می کند.
عامل مؤثر دیگر دادن حق انتخاب به دانش آموزان است.
واگذاری حق انتخاب به دانش آموزان اهمیت زیادی دارد.اما تا مدتی معلم باید آنها را کنترل کند .
مانع دیگردانش آموزانی هستند که اعتماد به نفس ندارند، ممکن است فکر کنید آنها اهمیتی ندارند ولی باید بدانیم مهمترین اشخاص در کلاس آنها هستند.هر یک از آنها باید بدانند چه قدر مهم هستند و معلم چه قدر از بودن آنها در کلاس لذت میبرد . این مسولیت معلم است که هر روز به دانش آموز بگوید که حضورش در کلاس چه قدر خوب است.
وقتی معلم به پایان روز نزدیک می شود ، ممکن است تمام کشمکش های سخت و دشوار آن روز را به خاطر آورد . اما همانگونه که لحظات زیادی هست که علیرغم دشواری بالا رفتن از کوه آن را ارزشمند می سازد ،نگاهی به اطراف کلاس و دیدن دانش آموزی که به تنهایی ، کار را به پایان رسانده ،تدریس را شیرین تر می کند.
برگرفته از مقاله بر فراز قله ی تدریس ایستاده ام .نوشته ماریان بوینز ،ترجمه فرزانه نیک نژادی
فصل بهار،فصل معلمی است ،
چون معلم هم مثل بهار منشأ خلاقیت،زایندگی و دگرگونی در دل و جان است.
با معلم ، باغ اندیشه ورزی دانش آموزان بارور می شود و شکوفه های دانایی و روشنایی در دل آنها می شکفد
بهار آموزگار درس شکوفایی است.
پس بیاییم آیین معلمی را از بهار بیاموزیم همان رسم معلمی که آیین انبیاست.
معلم عزیز ،استاد بزرگوار،تو رابه چه مانندکنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار ازحوادث روزگارایستاده ای وهمچون ابر،باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی.خورشید نگاهت گرمابخش وجودماوحرارت کلبه ی سردیأس و ناامیدی وارمغان شوروشعف است.غنچه ی تبسمی که از
گلستان لبهای تو میروید،طراوت لحظه های ابهام و زیبایی بخش خانه ی وجود ماست.کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد.روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که ازاحساس وشور و شعف لبریز است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت ازنیروی ایمان و انسانیت شعله ور است .
سرخی شفق،تابش آفتاب،نغمه ی بلبلان صفای بستان،آبی دریاها، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امیدبخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبرایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی ماست . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و ما
یستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› وهرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق ویقین است . چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته
است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف
تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید :
معلم کیمیای جسم و جان است
مــعلم رهنمای گمرهان است
شـده حک بر فراز قله ی عشق
معلم وارث پیغــــمبران است
ویژگی های معلمان خوب:
• هدف دارند
• منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند
• تحمل ابهام را دارند
• برای ارضای نیازهای بچهها تمایل به تغییر و هماهنگی دارند
• از ندانستن ناراحت نمی شوند
• به کارشان فکر میکنند
• از مدلهای مختلف یاد میگیرند
• از کار و شاگردانشان لذت میبرند
معلمان خوب هدف دارند
شما نمی توانید به معنای کلی خوب باشید، بلکه باید در چیزی یا کاری خوب باشید. به عنوان معلم معنایش این است که بدانید دانش آموزانتان چه انتظاری دارند، و برای رسیدن به این انتظارات برنامه ریزی کنید، شما هم درباره آنچه در کلاستان رخ میدهد، بر پایه اهدافی که میخواهید به آنها برسید، انتظاراتی دارید. اگر میخواهید بچهها را برای اشتغال آماده کنید، از آنها وقت شناسی و توجه خوب انتظار دارید. اگر در یک کلاس کنکور تدریس میکنید، به توضیح شکل تست و کمک به بهبود مهارتهای امتحان دادن بچهها وقت میگذرانید و اگر میخواهید شاگردانتان در خواندن کتاب بهتر و جدی تر بشوند باید در کلاس وقتی برای خواندن و منابع و کتابهای لازم اختصاص بدهید.
معلمان خوب منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند
این پارادوکس بزرگ تدریس است. اگر ما خودارزیابی مان را کاملاً بر پایه موفقیت شاگردانمان قرار بدهیم، حتماً ناامید خواهیم شد. در همه سطوح، به خصوص در آموزش بزرگسالان، فاکتورهای زیادی در زندگی دانش آموزان وجود دارد که نمی گذارد معلم موفقیت همه را تضمین کند. در عین حال، اگر ما با دیدگاهی جبری، دانش آموزانمان را به رفتار "دست من که نیست" واگذار کنیم، بچهها بی تعهدی ما را حس میکنند و ناامید میشوند. ولی ما میتوانیم با یک سوال ساده محیط شادی را درست کنیم: آیا من همه کارهایی را که میتوانستم در این کلاس، در این زمان، برای رسیدن به نیازهای همه بچه ها، برای رسیدن به همه موفقیت ممکن انجام بدهم، انجام داده ام؟ تا وقتی میتوانید بگویید "بله" ، شما محیط موفقیت را فراهم کرده اید.
معلمان خوب میتوانند با ابهام کنار بیایند
یکی از بزرگترین چالش های تدریس از نبود بازخورد آنی و دقیق سرچشمه میگیرد. دانش آموزی که امروز در حال سر تکان دادن و زیرلب زمزمه کردن درس جبر از کلاس میرود، ممکن است فردا بگوید که موفقیت عالی ای در ریاضی به دست آورده و از درس دیروزتان تشکر کند. راهی برای پیش بینی دقیق نتایج بلند مدت کارمان وجود ندارد. اما گر ما در انتخاب استراتژی و محتوا هدف داشته باشد، و سعی در موفقیت همه دانش آموزان بکنیم کمتر دچار غافلگیری خواهیم شد و به جای آن، روی چیزهایی که میتوانیم کنترل کنیم تمرکز خواهیم کرد و اعتماد خواهیم داشت که آمادگی با فکر و تأمل احتمالاً نتایج خوبی خواهد داشت نه نتایج بد.
معلمان خوب برای رسیدن به نیازهای بچهها تغییر میکنند و منطبق میشوند
آیا واقعاً میتوانیم ادعا کنیم در کلاس جغرافی درس داده ایم، در حالیکه هیچ کس مفاهیم تدریس ما را نفهمیده است؟ اگر هیچ کدام از دانش آموزانمان بیرون از کلاس کتاب به دست نگیرد، آیا ما واقعاً به آنها خواننده خوب بودن را آموخته ایم؟ ما اغلب به این جنبهها فکر نمی کنیم اما آنها در قلب تدریس مؤثر جا دارند. یک طرح درس عالی و یک درس عالی دو موضوع کلاً متفاوت هستند؛ وقتی یکی از آنها در پی دیگری اتفاق میافتد خیلی خوب است، اما همه میدانیم که این اتفاق هر روزی نیست. ما به بچهها درس میدهیم که یاد بگیرند و وقتی یاد نمی گیرند، باید استراتژی های تازه ایجاد کنیم، به راه های تازه فکر کنیم، و کلاً هر کاری که بتوانیم برای زنده کردن فرآیند یادگیری انجام دهیم. داشتن متدولوژی خوب، عالی است اما بهتر است بچه هایی داشته باشیم که در یادگیری خوب، شرکت میکنند.
معلمان خوب متفکر هستند
این ویژگی شاید تنها خصوصیت مطمئن و مطلق تمام معلم های خوب است چون که بدون آن هیچ کدام از ویژگی هایی که گفتیم به رشد و بلوغ نمی رسد. معلم های خوب به طور عادی به کلاس شان، دانش آموزانشان، روش هایشان و محتوای تدریسشان فکر میکنند. آنها مقایسه میکنند و در تضاد بررسی میکنند، تمایزها و تشابهها را ترمیم میکنند، دوره میکنند، حذف میکنند و ذخیره میکنند. عدم موفقیت در مشاهده آنچه در کلاس رخ میدهد ما را از تدریس و فرآیند یادگیری جدا میکند و اگر خودمان جدا باشیم، چطور میتوانیم ارتباط پدید بیاوریم؟
معلمان خوب از ندانستن ناراحت نمی شوند
اگر ما صادقانه و متفکرانه به آنچه در کلاس روی میدهد فکر کنیم، اغلب مشکلات و معماهایی را خواهیم یافت که نمی توانیم فوراً آنها را حل کنیم، سوالاتی که نمی توانیم پاسخ بدهیم. راینرماریاریکله در نامه هایش به یک شاعر جوان چنین نوشته است: "بکوش تا خود سوالات را دوست بداری چنانکه گویی آنها اتاقهایی با در بسته هستند یا کتابهایی که به زبانی بسیار غریبه نوشته شده اند. اکنون با سوالات بزی. شاید پس از این، روزی در آینده دور، اندک اندک و بدون توجه، بتوانی راهت را به سوی پاسخ زندگی کنی. " (1986 - صفحه 34 و 35) به همین ترتیب تدریس ما در صورتی سودمند است که بتوانیم اندکی با یک سوال زندگی کنیم، بیندیشیم و مشاهده کنیم و بگذاریم پاسخ سوال در جواب وضعیت خاصی که در آن هستیم، خود رشد میکند.
معلمان خوب الگوهای نقشی خوب دارند
دوباره به سه معلم خوبتان فکر کنید. چطور نحوه تدریس خود شما، خودآگاه یا ناخود آگاه، توسط اعمال و رفتار آنها شکل گرفته است؟ به بدترین معلمی که داشتید فکر کنید. از چه چیزهایی مطلقاً پرهیز میکنید چون به یاد میآورید که چه اثر تخریب کننده ای بر شما و هم شاگردی هایتان داشته اند؟ ما تدریس را به تدریج یاد میگیریم و ایدهها و رفتارها را به آرامی از بسیاری از منابع جذب میکنیم. تا به حال چند فیلم دیده اید که شخصیت معلم در آنها حضور داشته است، و چطور این فیلمها به شما الگو داده اند؟ ما همیشه از تأثیرات خوب و بد روی تدریسمان آگاه نیستیم. با اندیشیدن به الگوهای تدریس و نحوه گرفتنشان بهتر میتوانیم با چالش های جدید تطبیق و تغییر کنیم.
معلمان خوب از کارشان و دانش آموزانشان لذت میبرند
این نکته بدیهی به نظر میرسد، اما به همین سادگی هم فراموش میشود. معلمانی که از کار و بچهها لذت میبرند با انگیزه اند، انرژی دارند و خلاق هستند. در نقطه مقابل لذت، بی حوصلگی است؛ وضعیتی که هیچ کس در آن جرقه ای از علاقه نمی یابد. توجه داشته باشید که لذت بردن از کار و لذت بردن از دانش آموزان دو چیز جداگانه است. تمرکز زیاد بر روی محتوا ممکن است به بچهها حس بی ارتباطی، سوء تفاهیم یا جاماندگی بدهد. توجه بیش از حد روی دانش آموزان، بدون توجه به محتوا، باعث میشود دانش آموزان حس خوب و مفهوم شدن داشته باشند اما ممکن است کمکی به آنها در کسب اهداف آموزشی با سرعت مناسب نکند. به دست آوردن تعادل بین این دو نقطه حدی به زمان و توجه نیاز دارد و باید با دقت مشاده کنید با دقت ارزیابی کنید و روی یافته هایتان کار کنید. میل دارم با شعری از لائوتسه، حکیم چینی و صاحب کتاب تائوته چینگ نتیجه گیری کنم. من در تمام این سالها نسخه ای از آن را همراه خودم داشته ام و پیام آن را هم مفید و هم چالش برانگیز یافته ام. این شعر به ما یادآوری میکند که تدریس خوب وضعیتی ثابت و ایستا نیست بلکه فرآیندی دائمی است. ما هر روز برای معلم بهتر شدن فرصت داریم و معلم خوب آن کسی است که فرصتها را از دست نداده است.
استاد شهید آیة الله مطهری در 13 بهمن1298 هجری شمسی مطابق با 12 جمادی الاولای 1338 هجری قمری در قریه فریمان – که اکنون تبدیل به بخش شده است – واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان گشود. پس از طی دوران طفولیت به مکتب خانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی پرداخت. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نمود و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال ورزید. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه ی علمیه قم شد . در آن زمان ، آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس گرانقدر حوزه ، به تازگی دیده از جهان فرو بسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهده گرفته بودند .
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیة الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی(به مدت دوازده سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه، الهیات، شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره گرفت. قبل از هجرت آیة الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفت و از محضر ایشان استفاده می نمود. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیة الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برد. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیة الله سید محمد حجت (در اصول) و مرحوم آیة لله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم ، علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشت و از جمله با فدائیان اسلام در اتباط بود.
اوست خدایی که در میان مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند وآنها را تزکیه کند وکتاب وحکمت بیاموزد . (سوره مبارکه جمعه ، آیه 2 )
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.در این مسیر مقدس ، بزرگانی همچون علامه شهید استاد مرتضی مطهری گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد . شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد . به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه را روز معلم نامیدند .
امام علی (ع)در ستایش دانش می فرماید:هر ظرفی پر می شود با آنچه درون آن میگذارند مگر ظرف علم و دانش که چون علم در آن راه یافت فراخ گردد و گنجایش دارد برای پذیرفتن علم دیگر.
این دل ها ظرف های علوم و اسرارند و بهترین آن دل ها ، نگهدارنده ترین آنهاست.پس هوشیار باش و به یاد داشته باش آنچه به تو می گویم :علم از مال بهتر است .زیرا علم تو را از گرفتاری های دنیا و آخرت نگاه دارد و تو مال را از تباه شدن نگاه می داری . مال را بخشیدن کم می گرداند ولی علم در اثر بخشیدن و یاد دادن به دیگران فزونی می یابد.
دو خورنده هستند که سیر نمی شوند ، خواهان علم که هر چه بر او کشف و هویدا شود باز مجهول دیگری را می خواهد معلوم کند وخواهان دنیا که آنچه از کالای دنیا یابد باز می خواهد کالای دیگری بدست آورد.(از نصایح امام علی (ع) به کمیل).
خدایی که ما را آفریده به طبیعت ما آگاه تر است پس چه نیکوست ارزنده ترین طریقه آموزش را از قران بیاموزیم:
در قران بسیاری از آموزش ها در قالب قصه بیان شده که این خود گرایش انسان ها را به داستان نشان می دهد قصه هایی که از جای جای آن ، مطالب وافری جهت ارزش های متعالی انسانی می بینیم .
در قران قبل از آنکه انجام کار را از انسان بخواهد ، خود آن را انجام می دهد آنجا که می فرماید:
"خدا و ملایکه اش بر پیامبر درود می فرستند ،پس ای کسانی که ایمان آورده اید شما هم بر او درود بفرستید"
معمولا در لحن صحبت قران به دنبال خواستن اجرای امری ، زمینه ای که ایجاد ارتباط عاطفی را برای شنونده نیز بنماید و علاقه به گوش دادن و محبت کردن را ملاحظه می کنیم .آیا خدا تو را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد و از شر دشمنان نگهداری کرد.
مثال دیگر در آیه بیست و یکم سوره بقره ، آنجا که می فرماید :"ای مردم بپرستید پرورش
دهنده خود را تا منزه شوید.یعنی در حین انجام کار و ایجاد رابطه عاطفی ،دلیل انجام کار نیز آورده می شود که تمام این موارد باعث انگیزه در جهت انجام کار می شود.
آدم از آن روزی که شد هستیش آغاز
با علم و ایمان کرد تا اوج پرواز
زجمله اعمالی که همپای جهاد است
ایمان و علم آموختن دیگران است
گل واژه ای بی تاست در گلشن ،معلم
فانوس جان را می کند روشن ، معلم
در باغ هستی هر گلی را رنگ و بویی ست
اما گلی مانند وی خوش رنگ و بو نیست
چو شمع می سوزد جسم و جانش
تا روشنی بخشد به رهروانش
دریایی از شکر است و دنیایی شکیب است
بر درد عالم سوز نادانی طبیب است
او می شود جاری به دل ها با محبت
آری ندارد جذب دل ها رنج و زحمت
هرگز نمی باشد ز کارش خسته
بردوش همت کوله باری بسته
آن ماه تابان تا ابد پاینده بادا
نامش، مرامش ،شوکتش،پاینده بادا
معلمى سوختن است، سوختنى که مىسوزد ولى نمىسوزاند، هدایت مىکند و گمراه نمىسازد، آتش درونش برد است و سلام،و دود او همچون عود،و رایحهاش جهانگیر. معلم چراغ هدایت و کشتى نجات است. معلم راهنماى خوبىها و نیکىها و هدایتگر و بیدار کننده است.
در قدرت و توان هیچ کس نیست که مقام و ارزش معلم را برشمارد.
چنان که هیچ کس را یاراى آن نیست که فعل ایزد بستاید و یا نقش عظیم رسولان الهى را بر کاغذ بنشاند. ای تو مرا نادره روزگار
افسر زرین به سر روزگار
روشنی جان من از جان توست
خنده من از لب خندان توست.
معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )
.
. .
.
عارفان با عشق عارف می شوند
بهترین مردم معلم می شوند
عشق با عارف مکمل میشود
هر که عاشق شد معلم می شود.
امروزه همه صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت می دانند که تنها معلم است که می تواند تأثیر زیاد بر یادگیری یادگیرندگان خود داشته باشد.تنها اوست که می تواند به پردازش و پرورش و نیرومند سازی آنها بپردازد .
اگر معلمان جایگاه ارزشی خود را در پیشرفت و توسعه علمی ،فرهنگی و اجتماعی جامعه درک کنندمی توانند نسل هایی تهی از چالش های افسردگی آور و تنش های گدازنده را به جامعه تحویل دهند.
در این راستا ما به عنوان معلم باید در نظر داشته باشیم که هدف اصلی در تدریس چیست؟
آیا فقط هدف آموزش مبحث خاصی می باشد؟یا آنکه در ضمن آموزش باید سعی کنیم دانش آموز را به عنوان یک شهروند مفید برای جامعه به بار آوریم.
یعنی در نهایت روش درست زندگی کردن و انسان بودن را به او بیاموزیم و بتوانیم مسئولیت خطیری را که بر عهده داریم به بهترین وجه به انجام برسانیم.
یکی از چالشهای مهم موجود در آموزش ریاضی عدم برقراری ارتباط عاطفی مثبت بین معلمان این درس و دانش آموزان است .
متأسفانه این امر باعث به وجود آمدن تفکرات و دیدگاه های منفی در اذهان دانش آموزان و والدین آنها نسبت به درس ریاضی شده است .و ادامه این روند یعنی ناسازگاری در ارتباط مؤثر منجر به بی -علاقگی و حتی تنفر و انزجار بسیاری از افراد نسبت به درس ریاضی شده است. اولین هدف یک معلم ریاضی در جو حاکم بر این درس ،باید برقرار کردن رابطه ی مطلوب دوستانه و حمایت کننده با دانش آموزان باشد . چنین هدفی فقط با تعامل میان معلم و دانش آموز حاصل می آید . چند روز اول مدرسه و اولین دیدارهای دانش آموزان با معلم از این نظر بسیار مهم است . بنا بر این به آن توجه خاص د اشت .معلمان تازه کار به طور معمول از معلمان قدیمی تر می شنوندکه تا هنگامی که دانش آموزان به او احترام نگذاشته اند در برابر آنها نخندد. زیرا ایشان بر این باورند که دانش آموزان برای احترام گذاشتن به معلم باید از وی بترسند. اما نظریه پردازان انگیزش می گویندکه به دانش آموزان نشان دهیدکه به آنها علاقه دارید و می توانند به شما اعتماد کنند و در صورت نیاز برای هر کمکی به شما رجوع نمایند. معلمان بر خلاف خلبانها و معمارها یا جراحها ، آموزش فشرده ای در مهارتهای حرفه شان ندیده اند. به نوعی از آنان انتظار می رود که وقتی وارد کلاس می شونددر مورد مسائل پیچیده روابط بشری تجربه و مهارت داشته باشند . از معلمها خواسته می شود که در جریان فعالیت روزانه شان :
1) انگیزه یادگیری ایجاد کنند .
2) مشوق خود مختاری باشند و عزت نفس را تقویت کنند .
3) از شدت اضطراب (anxiety ) بکاهند و ترس را از بین ببرند.
4) یأس و نومیدی ( frustration ) را کم کنند.
5) سبب کاهش تعارضها و کشمکشها(conflict) شوند و خشم را فرو بنشانند .
یکی از معلمها می گفت :« من از قبل می دانم که دانش آموز به چه چیزی نیاز دارد . من نیاز او را حس می کنم . او نیاز دارد قبولش داشته باشند . به او احترام بگذارند، دوستش داشته باشند. به او اعتماد کنند ، او نیاز دارد که تشویقش کنند ، پشتیبانی اش کنند،او را به فعالیت وا دارند و موجبات تفریح و خوشی اش را فراهم آورند تا بتوانند به کاوش و آزمایش بپردازند. و به نتایج موفقیت آمیزی برسد، عجب حکایتی است ! او این همه نیاز دارد . و من بایداینگونه نیازش را برآورده نمایم،عقل و دانایی سلیمان است و بینش و فراست ابن سینا و علم و دانش خیام و ایثار و از خود گذشتگی فلو رانس نایتینگل»
برگرفته از سایت :یادداشتهای یک دبیر ریاضی